خبرگزاری حوزه :مردان آب و آفتاب و سحر که می شد از ترنج بهار عبایشان رد زیبا و آسمانی عبادت و عبودیت را پی گرفت و به خاطر آورد که این دنیا بی دلیل نبوده و این راه بی نشان.
دلیل رفتن و نشان راهی شدن در مسیری که انسان را به تکامل معنوی و تعالی ایمانی رهنمون می شود و بی هیچ تردید و ترددی باید گفت عالمان دین و عاشقان آئین، پرچمداران این راه و این حرکتند.
زندگی بزرگمرد علم و عرفان مرحوم آیتالله العظمی کوهستانی(ره) پر از بارقه های ناب و تابناک مجاهدتهای علمی و ممارستهای ایمانی در راه نشر حقایق دینی است.
ایشان در ادوار مختلف زندگی خویش و در سنین گوناگون و محیطهای متنوعی که برای تحصیل و تدریس و بناگذاری حوزه علمیه و نشر معارف دین مبین گام در مسیر جهد و اجتهاد گذاشت، الگویی عظیم و عزیز از خود به مثابه یک روحانی عالم عامل به یادگار نهاد.
شيخ محمد کوهستاني پس از فراگيري قرآن و فارسي به حوزه علميه بهشهر رفت. علوم پايه از قبيل صرف، نحو و منطق را در آن جا فرا گرفت. کتاب « شمسيه» در منطق را نزد شيخ احمد رحماني خليلي خواند. « مطّول» را نزد شيخ محمد صادق شريعتي فراگرفت و نیز از محضر پرفیض حاج آقا بزرگ کردکويي بهره ها برد.
قوانین را نزد آيت الله آقا خضر اشرفي فراگرفت و فقه و اصول را نیز در کلاس آيت الله حاج سيد محسن نبوي اشرفي آموخت.
و در این دوران نیز خاطرات شنیدنی و قابل تأمل و طراوت بخشی نیز تجربه کرد و به انبان یادگارهای دوران تحصیلش افزود. ایشان می گوید: زماني که در حوزه علميه ساري درس مي خواندم يکي از دوستان طلبه به نام آقاي شيخ اسماعيل شريعت گرجي به من پيشنهاد کرد که جهت ادامه تحصيل به بابل برويم زيرا استاد زبردستي در منطق در آن حوزه تدريس مي کند، به اتفاق به حوزه بابل رفتيم، اما براي وي مشکل پيش آمد که نتوانست بماند، من ماندم و از محضر آن استاد منطق استفاده کردم. او استاد ماهري بود و مدعي بود که هنوز از مادر نزاييده کسي که بتواند مثل من منطق بگويد و يا در اين مورد بر من اشکال بگيرد!
روزي سر درس اشکالي به ذهن من آمد و خواستم آن را مطرح کنم، ولي اجازه نمي داد، تا اين که گفتم: استاد، ما آن چه فرا گرفتيم از محضر شما بوده است. وقتي اين جمله را گفتم نرم شد و به اشکال من توجه کرد و آن را تصديق کرد و گفت: آخوند، درست مي گويد. آن گاه من به شوخي به وي گفتم: حال معلوم شد که اشکال کننده بر شما از مادر متولد شده است».
آيت الله کوهستاني پس از طی دوره های مقدماتی علمی و فراگرفتن رئوس علوم اسلامی، راهی مشهد الرضا(ع) شد و در مدرسه « ميرزا جعفر»سکنی گزید. درباره آن دوران و به ویژه حضور در درس عالم برجسته و مرجع عالیقدر آقا حسین قمی می گوید « در مشهد درس حاج آقا حسين قمي مي رفتم، خيلي روان و ساده مطالب را بيان مي فرمود، با خود گفتم: ايشان که درس خصوصي براي ما نمي گذارد پس خوب است که ديگر درسش را ادامه ندهم. شب در عالم خواب ديدم که سيد جليل القدري به من فرمود: « دين جدّ ما را اين چنين ( روان و ساده ) بايد گفت.»
آيت الله کوهستاني در سال 1340 قمري راهی نجف اشرف شد تا در آن پایگاه برجسته علم و معرفت به کسب فیوضات علمی و معنوی بپردازد.
از جمله اساتید ایشان می توان به آيت الله خضر اشرفي، آيت الله حاج سيد محسن نبوي اشرفي آيت الله شيخ نجف علي فاضل استرآبادي، آيت الله محقق نائيني، آيت الله آقا ضياء عراقي، آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني، آيت الله حاج آقا حسين طباطبائي قمي، آيت الله ميرزا محمد کفايي، آيت الله ميرزا حسين نائيني اشاره نمود.
این عالم برجسته و روحانی وارسته براستی جامع علوم مختلف و شخصیتی ذوابعاد بود. هم در فقه و اصول و هم در عرفان و سیر و سلوک و هم در اخلاق و معنویت، منشأ برکت و اسوه طلبه های جستجوگر معرفت بود.
در زهد و پارسایی استوانه ای برجسته در حوزه علمیه و در ارادت به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نمونه ای وارسته و شیدا، در بصیرت و فهم شرایط و استنباط درست و واقعی از اوضاع و شرایط سیاسی و اجتماعی شخصیتی قابل اطمینان و در اخلاق و مراقبه عارفی بزرگ و واصلی عزیز و عظیم الشأن بود.
و برای هر یک از این رهیافتها و رویکردها، نشانه هایی در سیره و سیرت و زندگی و منش و روش ایشان قابل رویت است.
از ساده زیستی و بی توجهی به زخارف دنیوی گرفته تا بصیرت باطنی و فهم عمیق حقایق عرفانی و درک دقیق مبانی ایمانی همه و همه از ایشان عالمی ساخته بود اهل عمل و عارفی اهل نظر.
سالهای بهشهر و مشهد و نجف، خاطره های خطیر و رویدادهای مختلف آن زمان و دوران حیات طیبه ای که از دل این همه فراز و فرود زندگی با همه مصائب و سختی ها و مرارتهایش، رادمردی را تجربه کرد که جز در پیش پای عشق سرخم نکرد و جز در محضر خدای رحمان و اهل بت رسولش اشک شوق و پاکبازی و دلدادگی از خود نشان نداد.
اما تردیدی نیست که همیشه و در کنار این عالم ربانی و مرد الهی، یک بانوی بزرگوار و برجسته و یک حامی وارسته و خجسته که به سان سپری در مقابل بلاهای مختلف، همیشه یار و یاور این رادمرد عرصه علم و ایمان بوده، حضوری بی بدیل و بی شائبه و ایثارگرانه داشته است.
آنگاه پس از عمری طلبگی و تقواگزینی و پرهیزکاری این عالم ربانی و سالک طریق وحیانی بعد از طی نمودن دورانی از بیماری سخت و صعب، در سیزدهم ربیع الاول سال 1392 هجری قمری دار فانی را وداع گفت و در جوار بارگاه نورانی مقتدایش امام رئوف علی ابن موسی الرضا(ع) به خاک سپرده شد.
آری؛ باید از نو سرود؛ شعر شورآفرین تمام رادمردی های عالمان دینی را که عمر نورانی خویش بر سر اعتقاد و ایمان نهادند و به ملکوت رهسپار شدند.
مردان آب و آفتاب و سحر که می شد از ترنج بهار عبایشان رد زیبا و آسمانی عبادت و عبودیت را پی گرفت و به خاطر آورد که این دنیا بی دلیل نبوده و این راه بی نشان.
دلیل رفتن و نشان راهی شدن در مسیری که انسان را به تکامل معنوی و تعالی ایمانی رهنمون می شود و بی هیچ تردید و ترددی باید گفت عالمان دین و عاشقان آئین، پرچمداران این راه و این حرکتند.
و شیخ محمد کوهستانی مازندرانی بی تردید از جملة این نام آوران آسمان و ملکوت بوده و هست؛ هر چند در میان زمینیان و امروزیان و اکنون زدگان، گمنام باشد!
درود خدا بر روح پرفتوحش؛ یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!